وبلاگ تحلیل های سیاسی و خبری

خبار و تحلیل های جدید در مورد سیاست ؛احزاب؛تاریخ سیاسی و اتفاقات روز دنیا

وبلاگ تحلیل های سیاسی و خبری

خبار و تحلیل های جدید در مورد سیاست ؛احزاب؛تاریخ سیاسی و اتفاقات روز دنیا

نقدی بر تفکرات و اعمال دکتر سروش

یک بشری پرسیدند:« پاکستان کجاست؟ » جواب داد: «پاکستان کشوری است که در شبه قاره هند واقع شده است. دارای چهار ایالت است. پایتخت آن اسلام آباد است و قس علیهذا ».سئوال کننده پرسید :« آفرین! خب حالا از افغانستان بگو ». پاسخ شنید که:« افغانستان کشوری است واقع در شمال پاکستان. پاکستان کشوری است که در شبه قاره هند واقع شده است. دارای چهار ایالت است و...» سئوال شد که: « حالا درباره هندوستان حرف بزن ». پاسخ آمد که :« هندوستان کشوری است در جنوب پاکستان. پاکستان هم کشوری است در ...»!!!

حکایت بشر مذکور ، حکایت جناب شوکت مآب «حسین حاج فرج دباغ» موسوم به «دکتر عبدالکریم سروش» است. حقیر در جایگاه نقد اندیشه های فلسفی و کلامی ایشان نیستم اما به واسطه چهار ، پنج پیراهن کرباسی که در حوزه فعالیت سیاسی پاره کرده ام به خودم جسارت آن را می دهم که تحلیل های سیاسی آقای سروش را نقد کنم. ایشان طی چند ماه اخیر مصاحبه های متعددی با رسانه های مختلف بویژه در خارج کشور داشته اند که موضوع این مصاحبه ها بحث های کلامی و اندیشه ای نیست بلکه عموما" ناظر به تحلیل های سیاسی آقای سروش از اوضاع و احوال اخیر عرصه سیاست ایران است. نکته قابل تامل در همه این مصاحبه ها لحن تند ، گزنده ، غیر رسمی و بعضا" اهانت آمیز آقای سروش درباره مخالفان فکری و منتقدان خود است که با مطالب ویرایش شده و آراسته به شعر و ادب ایشان در مقالات و گفتگوهای علمی و کلامی ، تومنی ، صنار توفیر دارد.

نکته تعجب برانگیزتر نوع تحلیل بسیار سطحی و توهم گونه دکتر سروش از اوضاع سیاسی کشور است. به نظر می رسد وی علیرغم همه تعمقی که در حوزه فلسفه و کلام و علوم اجتماعی دارد در حوزه اطلاعات و اخبار و دانش تحلیل سیاسی به شدت ضعیف و فقیر است.تحلیل های سروش در خصوص تحولات سیاسی کشور ، ناقص و نارسا و به شدت توهم گونه است.سروش ، صورتبندی و آرایش سیاسی ایران را هنوز در قالب دعوای فلسفی خودش با مرحوم سید احمد فردید ترسیم و تفسیر می کند و به گونه ای شدیدا" متوهم گمان می کند تمام کسانی که در حوزه سیاست ایران فعالیت می کنند الا و لابد یا در جبهه سروشند یا در جبهه فردید و به تعبیری یا در جبهه پوپریونند یا در جبهه هایدگریون! گویی هیچ چیز در حوزه سیاست ایران نمی تواند خارج از این دو دایره بسته تعریف شود و هر تحول و اتفاقی سیاسی در ایران را باید به نحوی با این صف بندی به تاریخ پیوسته مرتبط ساخت. 

سروش به نحو بسیار تاثر برانگیزی - که اصلا" در شان یک مدعی فلسفه و تفکر نیست - با فردید دشمنی و خصومت دارد و  به دلیل عقده های ناشناخته ای که از فردید در دل دارد بر این گمان است که هر چه بدی در جهان دیروز و امروز و آینده هست ، منبعث از فردید و تفکرات اوست. گویی سروش به بیماری « فوبیای فردید » دچار شده که همه جا و همه زمان او را در تعقیب خود حس می کند. فحش و فضیحت هایی که سروش پشت سر فردید - که الان زیز خروارها خاک مدفون است- می زند اصلا" به نقد فلسفی و حتی سیاسی شباهت ندارد. سیاسیون کارکشته هیچ گاه چنین صریح و عصبانی به رقبای خود فحش نمی دهند. اما سروش رسما" به فردیدی که دیگر زنده نیست تا پاسخی دهد با عنوان «روانپریش» یاد می کند و این به نظر من نه تنها با اخلاق که با کیاست سیاسی نیز تطابق ندارد و تنها منبع صدور آن می تواند یک کینه و عقده و انتقام گیری شخصی باشد. به همین دلیل است که سروش سعی می کند مخاطبان و همفکران خود را با استدلالات عجیب و غریب متقاعد کند که تفکرات و رفتار تندروانه و خشونت طلبانه (به زعم آنها) دولت جدید ریشه در افکار احمد فردید دارد. او حتی رسوخ انجمن حجتیه در دولت جدید (که برخی اصلاح طلبان مدعی آن هستند) را انکار می کند تا فقط یک منبع برای همه بدی ها باشد: فردید!

البته خروش ناگهانی سروش پس از سالیان متمادی علیه فردید دلایل دیگری هم دارد. این امر به نوعی ناشی از خودبزرگ بینی سروش می تواند باشد. همانگونه که عنوان شد سروش سعی می کند تا همه مسائل سیاسی و فکری ایران را در قالب دعوای خودش با دکتر فردید تعریف کند و برای او خیلی سنگین می آید که خارج از این صف بندی ، مولفه ای به صورت مستقل مطرح شود. جریان اصولگرایی تحول خواه که احمدی نژاد به عنوان نماد آن مطرح گردید پدیده ای نوین در عرصه سیاسی ایران بود که مخالفان نه می توانستند آن را در قالب راست سنتی تعریف کنند و نه در قالب محافظه کار . البته برچسب های مختلفی به این جریان زده شد که متحجر و حجتیه ای و اقتدارگرا و ... از آن جمله بود ولی هیچ یک از این اتیکت ها به جریان اصولگرای تحول خواه و عدالت طلب نچسبید. اما دکتر سروش با آسمان ریسمان کردن می خواهد این جریان را به نوعی متصل به احمد فردید کند تا تحولات جدید باز هم در همان سیکل بسته سروش - فردید قابل تعریف باشد. در صورتی که مبانی فکری اصولگرایان تحول خواه که احمدی نژاد به عنوان نماد آن سکان اداره کشور را بر عهده گرفته اصولا" تعلق و نسبتی با دیدگاه ها فردید ندارد و ریشه در مبانی دینی و شیعی و فقاهتی و منویات امام(ره) و رهبری دارد. ممکن است فردید حرف هایی زده باشد که در جاهایی قابل تطبیق با مواضع اصولگرایان باشد اما چه بسیار حرف ها و واژه ها و تحلیل های مشابهی که از مبانی و منابع کاملا" مجزا و حتی متضادی صادر و برگرفته می شود.

و در آخر اینکه دکتر سروش در چند سال اخیر به شدت در معرض نقادی های تند و صریح روشنفکران لائیک قرار داشته است. روشنفکران لائیک داخل و خارج کشور اگر چه در مقطعی از روشنفکری دینی و شخص دکتر سروش به نیکی یاد کرده و مواضع سروش را تحسین و شخص او را تهییج می کردند اما فی الواقع نگاه آنها به روشنفکری دینی و سروش نگاه محلل گونه یا نگاه نردبانی بود. آنها می خواستند از روشنفکری دینی و سروش به عنوان سپر استفاده کنند و پس از شکسته شدن برخی خطوط قرمز توسط آنها ، روشنفکران لائیک احساس کردند که دیگر به روشنفکری دینی و سروش احتیاج ندارند و کسانی مثل آرامش دوستدار و سید جواد طباطبایی به شدت سروش را مورد نقد بی رحمانه قرار دادند به گونه ای که سروش در یک انفعال شدید قرار گرفت. به نظرم دکتر سروش که الان در خود تاب و توان رویارویی با روشنفکران لائیک را نمی بیند یا حداقل این رویارویی را به مصلحت خود نمی یابد قصد دارد تا با زنده کردن دعواهای خود با فردید و بزرگنمایی خطر رسوخ دیدگاه های فردید در دولت جدید به نوعی زمین بازی را عوض کرده و خود را از تیررس روشنفکران لائیک خارج سازد.

متن مصاحبه دکتر سروش با شبکه هما را که حاوی تحلیل های او از شرایط سیاسی کشور و مملو از بد و بیراه گویی به احمد فردید و اعوان و انصار اوست را بخوانید و  از اینکه پدر معنوی روشنفکری دینی به چنین حال و روزی افتاده که به زنده و مرده دشمن خود لگد می زند متاسف گشته و از خداوند متعال شفای عاجل ایشان را از بیماری صعب العلاج «فوبیای فردید» خواستار شوید
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد